'-'𝑚𝑦 𝑏𝑒𝑎𝑐ℎ

خب امممم ..
نمیدونم چطور بگم ولی خسته شدم.
با بیخیال گرفتن با خندیدن با افکاری که هر روز باعث ازارم میشد ... خواستم بیام سمتت ولی نشد دستام زخم شده...
دیگه کاری از دستم بر نمیاد انگار پایان قصه همین جاست .
انگار دگه خودم نیستم از الان این یه ادم دیگه است
دارم به خودم نزدیکتر میشم
انگار خود واقعیم خیلی ادم بدیه..
دنیا یه زندانه و انگار زندان جای خوبی نیست):
سنگدل شدم...
من بدم..
بی احساسم..
بی قلب..
بی درک ...
بی مغز..
دیونه..
من فقط یه انسانم که راه میره ادای انسان رو در میاره...
از این به بعد دیگه دل من یه دریاست که انسان ها داخلش ریدن:/ شاید یه روزی تمیزشه شاید مهربون شه شاید دیگه نیاد ساحل...

۴
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
از قبر که بزنیم بیرون
دیگه نه من منم
نه تو...
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان