خودت را گاهی عمیقا بغل کن!
برای تمام روزهایی که هیچ کسی و هیچ صدایی برایت آرامش ندارد...!
برای ثانیه هایی که،
با بغض میگذرانی،اما دستی برای نوازش نداری!
برای مواقعی که
کسی جز خودت،اسمت را صدا نمیزد!
.
مادری کن برای خودت،ساعت هایی!
نگران شب بیداری هایت شو!
دلواپس غم های خانه ات!
ناراحت،تب بالای عشق ات!
شاعر باش،برای احساساتت!
خودت و دوست داشتنت را،بِسُرا!
باخودت،مثل معشوقه ات حرف بزن!
دلبری کن!آن چیزی را که دوست داری،
بخر،تَن کن!
و بعد جلوی آیینه ها،از خودت تعریف کن!
مراقب خودت باش!
برای همه لحظه هایی که،باید یک تنه
جور تمام عاشقی ات را بِکشی!
برای آن هایی که دوستت دارن و نمیبینی!
آخر میدانی،
خودمان را،تماما داده ایم به انهایی که دوستمان ندارند!
احساسمان را خرج کرده ایم،
برای ادم های بیهوده!
و بعد منتظریم،
هی یک نفر باشد،یک نفر بیاید
حالمان را،زندگی مان را،درست کند!
همیشه برای این جماعت،از همه چیزات نگذر!
بگذار،بفهمند
هرچیز بهای سنگینی دارد!
حتی بودن آدم ها