Mirror𓁹︎


نگاهش مضخرف بود...
حراکاتش مضخرف بود...
خودش نبود...
و من اینو دوست ندارم...
مسخرست...
این اون نیست...
حداقل اونی که من میشناسم نیست...
نمیدونم چه کار کنم‌...
بیخیال شم بهش عادت کنم؟!...
چرا؟!
مگه کیه ؟!
نمیتونم ای اخلاقش مضخرفه‌...
تا کی باید جلوش ادا در بیارم...
اره...زندگی خودمه منم که اخرش میمونم منم که تنها میمیرم‌...
«خودخواه... بی وجدان...بی احساس...عوضی ...کثافت ...
برو ..اره برو ..میدونستم خیلی بیشعوری....»
حتما این کلماتی که ازش میشنوم
خودخواه...من..نه...من خودخواه نیستم من فقط صلاح زندگیم رو میدونم...
بهتره که دورت بندازم...(:


۱ ۴

Can't breathe breath#

بعضی چیزا خیلی شبیه به هم هستند ولی متاسفانه یه تفاوت باعث شده که همه اون شباهت ها از بین بره...
همدیگرو یه جور دیگه میبینیم ... تفاوت قاعل میشیم...
طبقات اجتماعی برای خودمون درست میکنیم ... همیگرو میکشیم... همدیگرو تحقیر میکنیم... زجر میدیم ...

به چه قیمتی؟!

رنگ پوست زیادی تو دنیا هست .سفید پوست،سیاه پوست،
زرد پوست و...
همهچیزمون عین همه...دست ،پا،خون ، صورت...
تنها یک تفاوت رنگمون فرق داره...
چرا فقط به خاطر اینکه سیاه پوسته داری نابودشون میکنی؟!
یکی از بیشعور ترین حرکت ها تو دنیا نژاد پرستیه...

ما نژاد پرست به دنیا نیومدیم.

#نمیتونم نفس بکشم.

پ.ن:فقط خواستم همدردی کنم(:

۰ ۵

𝕕𝕦𝕙#

برام مهم نیست که بقیه دربارم چی فکر میکنن.
من از زندگی خودم با قوانین خودم لذت میبرم!(:

۳

):Ridiculous

زندگی سیاه سفید ، با ادم های دوازده رنگ...

۰ ۲

'-'𝑚𝑦 𝑏𝑒𝑎𝑐ℎ

خب امممم ..
نمیدونم چطور بگم ولی خسته شدم.
با بیخیال گرفتن با خندیدن با افکاری که هر روز باعث ازارم میشد ... خواستم بیام سمتت ولی نشد دستام زخم شده...
دیگه کاری از دستم بر نمیاد انگار پایان قصه همین جاست .
انگار دگه خودم نیستم از الان این یه ادم دیگه است
دارم به خودم نزدیکتر میشم
انگار خود واقعیم خیلی ادم بدیه..
دنیا یه زندانه و انگار زندان جای خوبی نیست):
سنگدل شدم...
من بدم..
بی احساسم..
بی قلب..
بی درک ...
بی مغز..
دیونه..
من فقط یه انسانم که راه میره ادای انسان رو در میاره...
از این به بعد دیگه دل من یه دریاست که انسان ها داخلش ریدن:/ شاید یه روزی تمیزشه شاید مهربون شه شاید دیگه نیاد ساحل...

۰ ۴

(:...Life

Life has no remote.
Get up and change it yourself.

زندگی کنترل از راه دور نداره.
پاشو و خودت تغییرش بده (:

۱ ۴

𝚕𝚒𝚟𝚎...𝚝𝚑𝚊𝚝'𝚜 𝚒𝚝

کمی تحمل کن ؛
دردهایی را که هربار با سماجتِ بیشتری قلبِ آرامشت را نشانه می گیرند
غصه هایی را که از در و دیوار ، می بارند
و مشکلاتی را که دست از سرِ آسایش بر نمی دارند .
باور کن که اوضاع ، همیشه به یک منوال نمی مانَد
شاید امروز همان روزی که می خواستی نبود ،
و هیچ چیز ، به گونه ای که تو انتظار داشتی پیش نرفت
ولی روزهای خوب ، در راه اند
قوی باش و مصمم تر از قبل ،
برای حالِ خوب و آرزوهایت تلاش کن 

۱ ۲

𝚏𝚞𝚌𝚔...

-.-

۳ ۴

...𝕤𝕠𝕞𝕖

بعضیا تاصب بیدارن همش فک میکنن خوشبختن..


بعضیا تا صب بیدارن همش تو اینترنت...


بعضیا تا صب بیدارن دارن فیلم میبینن...


بعضیا تا صب بیدارن چون روزا همش خوابن...


بعضیا تا صب بیدارن کار میکنن برای یه تکه نون...


بعضیا تا صب بیدارن فقط به ترک های دیوار نگاه میکنن...


بعضیا تا صب بیدارن مواد میکشن..


اره... منم بیدارم چون از کسی که با قرص خواب میخوابه متنفرم چون از کسی که نمیفهمه و داره حرف میزنه و خودشو مثلن ادم حساب میکنه متنفرم...

اره من بیدارم چون روزا وقتی دارم میخندم با خودم تنها کسی نیاد بگه این روانیه... وقتی دارم راه میرم کسی نیاد بگه بلد نیست راه بره ... وقتی به جای خیره ام کسی نیاد بگه این افسردگی داره ... وقتی دارم احساسمو میگم کسی نیاد بگه تو نمیخواد نظر بدی... وقتی دارم گریه میکنم کسی نیاد بگه چقد این نازک نارنجی ایه ... وقتی سرم تو گوشیه کسی نیاد بگه این اصلا زندگی کردن بلد نیست...


بعضیا تا صب بیدارن تا حداقل بتونن صدای خودشونو بشنون
چون روزا صدا زیاده سخته از بین این همه قضاوت خودتو ببینی...

۱ ۳

❥︎𝑓𝑒𝑒𝑙

به صورتش دقیق نگاه کردم ضخمی نبود یه پوزخندی زدم و به دیوار تکیه دادم منتظر بودم که شروع کنه...


-من یا ادم بی خود و بی هدف می دونی از همه متنفرم از این روز فاکی که اسمش روز تولده متنفرم همش زندگیم تکراریه حوصله جواب دادنه هیچ کسی رو ندارم ...خب بهشون گفتم حالم بده خوب نیستم... پس چرا هنوز بهم زنگ میزنن دارن هی پیام میدم میخوام تنها باشم تنها‌...
( سرم پایین بود و به حرفاش گوش میدادم... خیلی خب میشد بغض توی گلوشو حس کرد)
- واقعا چرا؟!چرا؟!!...اون میدونه ازش بدم میاد خوب میدونه ولی به روی خودش نمیاره خیلی راحت باهام صحبت میکنه.
( هنوز بهش نگاه نمیکردم... صدای حق حق میومد...
سرمو که بالا گرفتم با چشمای خونین و زخمیش که پر از سوالات مبهم نگاه کردم...)

-....
( سکوت اتاق کوچک سردش رو ترسانکتر کرده بود و یه پوزخندی زد و اشکاشو پاک کرد...دوباره شد همون کسی که اون میشناخت)
-تو این دنیا حتی نمیشه گریه کرد...
(از اتاق خارج شد... همراهش رفتم بازم اون بود‌‌ جلوی در گوش وایساده بود)
-بازم که تویی...
اون:نمیخاد برای من ادای ادم خوبه رو دربیاری
(اونو کنار زد و باز رفت تظاهر کنه)
حالا من موندمو این اتاق  نشستم به دیوار تکیه دادم به سقف نگاه کردم....




+ساکت شو ...صدای بارون ضعیفه...
-...........

۰ ۲
از قبر که بزنیم بیرون
دیگه نه من منم
نه تو...
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان