♫︎...𝚁𝚊𝚒𝚗

از بارون میترسید،میترسید اگه شروع بشه صداشو بشنوه
هر وقت نشونه ای از بارون میومد به اهنگ گوش میداد و
صداشو اونقد زیاد میکرد که صدای بارونو نشنوه ولی دیدنن بارونو دوست داشت دلش یه روز بارونی خوب میخواست همین‌. بدون صدا...صدای من...تو...همه...فقط میخواست یه باره دیگه صدای بارونو بشنوه...
آنا...آنا........

۵
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
از قبر که بزنیم بیرون
دیگه نه من منم
نه تو...
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان